- احمد فاطمی حسنی (اَ مَ)
ابن موسی بن طاوس الفاطمی الحسنی الحلی، برادر ابی و امی سید رضی الدین علی بن موسی، و مادر او دختر ورام است. اومجتهدی واسعالعلم و امام در فقه و اصول و ادب و رجال و از اورع و اتقی و اثبت و اجل فضلاء عصر خویش بود. و در تحقیق رجال و روایت و تفسیر بدان مرتبه است که مزیدی بر آن نباشد. و هشتاد وشش کتاب در فنونی از علوم تألیف کرد و مخترع تنویع اخبار بچهار قسم اوست. در صورتیکه تا عصر او مدار روایت در صحت و ضعف تنها بر قرائن خارجی و داخلی بود و شاگرد او علامه و دیگر علمای متأخر تا زمان مجلسیین بدو اقتفا و اقتدا کردند و مجلسیین اقسام دیگری بر انواع اربعۀ اخبار افزوده اند. و علامه و شهید اول و ثانی در کتب و هم اجازات خویش در ثناء سید داد سخن داده اند. و سید از شیخ نجیب الدین بن نما و فخاربن معد و دیگر مشایخ بزرگ روایت کند. او راست: کتاب بشری المحققین یا بشری المخبتین (باختلاف نسخ) در شش مجلد. کتاب ملاذالعلماء در چهار مجلد. و از غیر فقهیّات: کتاب حل الاشکال فی معرفه الرجال و نسخۀ اصل این کتاب نزد شهید ثانی بوده و در کتب خود از این کتاب روایات کثیره دارد و سپس فرزند شهید، حسن همین نسخه را به نام تحریرالطاووسی تهذیب و تحریر کرده است. و هم از کتبی که بدو نسبت کرده اند کتاب عین العبره فی غبن العتره است و در این کتاب مصنف از راه تقیه نام خویش بعبدالله بن اسماعیل گردانیده است و چنین نامی در طبقۀ علماء شیعه نیست. و بناء سیددر این کتاب بحث در آیات واردۀ در شأن اهل البیت وآیات نازلۀ در بطلان طریقۀ مخالفین اهل البیت و نمودن و پیدا کردن بعض مساوی مخالفین است و شاگرد او شیخ تقی الدین حسن بن داود حلی در کتاب رجال خود صریحاًکتاب عین العبره را در مصنفات استاد خویش نام برده است و صاحب روضات گوید: نزد من نسخه ای از این کتاب هست بخط شهید ثانی اعلی الله مقامه که در پشت آن شهید بازبخط خود نوشته است: هذا الکتاب من تصانیف السید السعید العلامه جمال الدین ابی الفضائل احمد بن موسی بن جعفر بن محمد بن محمد بن احمد بن محمد بن احمد بن محمد الطاوس الحسنی طاب ثراه و انتسابه الی عبدالله بن اسماعیل لأن کل العالم عباد الله و لأنه من ولد اسماعیل الذبیح -انتهی. و هم صاحب روضات در تأیید این مدعا گوید که برادر سید رضی الدین علی بن موسی رحمهالله علیه نیز در کتاب موسوم بطرائف تألیف خود همین تعمیه کرده است و نام خویش را عبدالمحمود بن داود المضری گفته است چه همه کس بندۀ الله محمود است و از داود، داود بن حسن خواهرزادۀ صادق علیه السلام را اراده کرده است که یکی از اجداد سید است، و اما انتساب بمضر از این راه است که بنی هاشم همگی از قبیلۀ مضر باشند. و وفات احمد سیدبن طاوس بحدود سال 673 ه. ق. بود و مدفن وی بحله مزار عامه و خاصه است. رجوع به روضات الجنات ص 19 شود.
و در نامۀ دانشوران آمده است: احمد، سیدی عظیم الشأن و فقیهی رفیعالقدر بود و در استنباط احکام شرعیه و استخراج مسائل فقیه جدّی وافی و جهدی کافی داشت مبانی علوم عربیه و قوانین ادبیه را محکم کرد و فهم احکام تکلیفیه راکه بنیاد آنها بر آن مبانی است بجای بلند رسانید، شاعری فحل و نکته سنجی زبان آور بود که از هیچ باب راه بیان بر وی بسته نگشتی و در نظم سخن چنان ماهر بود که دقیقۀ مضامین بدیعه از خزانۀ خاطرش گسسته نماندی، بیانی بلیغ و منطقی فصیح داشت در تفسیر محکمات بصیر و در تأویل متشابهات بی نظیر بود خود از شاگردان شیخ نجیب الدین بن نما و سید فخاربن معد الموسوی است و در مؤلفات خویش در مواضع عدیده اسناد روایات خود رابایشان رسانیده و از ایشان مره بعد اخری روایت آورده است و علامۀ حلی قدس سره در اجازۀ کبیرۀ خود که اسماء مشایخ و اساتید است اجازات خود را ذکر می نماید، در آن اجازه آن سید جلیل و برادر بزرگوارش را نیک ستوده است. شیخ یوسف در کتاب رجال خود از شیخ حسن روایت کرده که من در محضر احمد بن طاوس کتاب بشری و ملاذ و سایر کتب که از مصنفات آن بزرگوار بود بر وی قرائت کردم مراتب تحصیل و تکمیل من بدید و احاطت و اطلاعم بپسندید مرا در نقل و روایت مرویات و مصنفات خود اجازت داد بالجمله در تنقیح اخبار و توضیح احادیث بحری زاخر و در فن رجال صرافی ماهر بود. علامۀ حلی و شیخ حسن بن داود مانند دو دیدۀ ابن طاوس با وی بودند از متون کتب شریفه و بطون مطالب عالیه چندان توشه گرفتند که خزانۀ خاطر شریف از جواهر معارف مالامال کردند و در مدرس آن سید جلیل چندان افاضات دیدند و افادات بردند که در فهم تکالیف و درک فتاوی برتبۀ کمال رسیدند. میر معاصر در کتاب روضات آورده است: اول کسی که اخبار را بچهار قسم منقسم ساخت احمد بن موسی بن طاوس بود پس علامۀ حلی وی را متابعت ورزید و دیگران از علمای اعلام نیز همان طریق را مسلوک داشتند، گویند او را کتابی است که عین العبره فی غبن العتره نام نهاده وآن را محض اثبات حقیقت اهل البیت و ابطال مذهب مخالفین برشتۀ تألیف آورده است و چون بنای آن کتاب بر ذکر آیاتی است که در مدح اهل البیت و قدح معاندین ایشان نازل شده است از خوف مخالفین در دیباچۀ آن کتاب نام خود را تصریح نکرده و بعبدالله بن اسماعیل که خود کنایت از وی خواهد بود منسوب داشته است زیرا که در زمان وی بازار اهل سنت و جماعت رواج داشت و متاع تشیع کاسد بود لاجرم از خود بعبدالله و از پدر باسمعیل تعبیر کرده است، صاحب روضات آورده است که: نسخه ای از آن کتاب بخط شهید ثانی در کتاب خانه من موجود است و هم شهید ثانی در ظهر آن کتاب نوشته که لفظ عبدالله بن اسماعیل کنایتیست از جمال الدین احمد بن موسی بدلیل آنکه در ظهر نسخه ای ازین تصنیف شریف دیدم که شیخ شهید علیه الرحمه باین معنی تصریح فرموده بدین صورت: هذا الکتاب من تصانیف السید السعید العلامه جمال الدین ابی الفضائل احمد بن موسی بن جعفر بن محمد بن احمد بن محمد بن احمد بن محمد الطاوس الحسینی طاب ثراه و انتسابه الی عبدالله بن اسماعیل لأن کل العالم عبادالله و لأنه من ولد اسماعیل الذبیح، حاصل معنی آنکه این کتاب از مصنفات احمد بن طاوس است ولی بعبدالله منسوب داشته زیرا که هر کسی بندۀ خداست، و باسمعیل منتسب ساخته از آنکه نسب طیب و طاهر او بخاتم النبیین منتهی میشود و آن حضرت فخر دودمان حضرت اسماعیل بوده است. در حدود سنۀ 673 ه. ق. رخت به آخرت بربست، در حلۀ بهیه مدفون شد، مرقد شریفش خاصه و عامه را مزار است و ازبرای انجاح مطالب خود نذورات بدان مضجع پاک میبرند و از فرط تعظیم و تکریم با مرقد او قسم دروغ یاد نمیکنند. عوام او را به سید عبدالله موسوم دانند چون در تقسیم اخبار سخن رفت و توضیح آن مبنی بر ذکر مقدمه ای است بطریق ایجازو اختصار بعضی از مصطلحات اهل رجال را بیان کنیم پس گوئیم معنی خبر و حدیث در لغت یکی است و در اصطلاح علمای درایه و رجال خبر و حدیث از کلمات صادره و اقوال واردۀ از پیغمبر و ائمۀ معصومین علیهم سلام الله و کلمات مرویه از صحابه و تابعین رضوان الله علیهم اجمعین را گویند ولی بعضی در میان خبر و حدیث فرق نهاده اند چنانچه شهید ثانی در کتاب بدایه فی علم الدرایه فرموده و دیگران در کتب خویش آورده اند کلمات مأثور و روایات مرویه از معصومین حدیث است و آنچه از غیر ایشان رسیده خبر گویند و از این جهت است کسانی را که اشتغال بسنن نبوی دارند محدث نامند و اشخاصی که غیر ایشان باشند اخباری خوانند اما حدیث و خبر بحسب اختلاف و اعتماد روات در نزد متقدمین از علما و محدثین بدو قسم انحصار داشت صحیح و غیرصحیح چه هرگاه حدیثی معتضد بامارات و علامات وثوق و اعتماد بودی آن را صحیح میگفتند والا غیرصحیح میدانستند و پیوسته این طریقه معمول ٌعلیه علما بود تا آنکه بواسطۀ تقلب اوان و بعد زمان از درک حضور امام و فقد علامات صدق و رفع امارات وثوق اختلافی در احکام شرعیه و شکوکی در مسائل تکلیفیه پیدا شد که مجیز را از مجاز و عالم را از جاهل تمیز نبود و امتیاز ایشان از یکدیگر صعب شد پس جمال الدین احمد بن طاوس رایت همت برافراشت و بنیاد آن اختلاف را از میان برداشت، اخبار را بچهار گونه منقسم ساخت: اول صحیح دویم حسن سیم موثق چهارم ضعیف. اما صحیح آن حدیثی باشد که سلسلۀ سند آن بالصراحه و یا بالفحوی بمعصوم رسد و جمیع رواه آن سلسله در هر یک از طبقات موثق و عادل امامی باشند، اما حسن آن روایتی باشد که رشتۀ سندش بمعصوم برسد و جمیع آنها در هر طبقه امامی و ممدوح باشند که مورث اعتماد باشند ولی تصریح بتوثیق و عدالت آنها نشده باشد، اما موثق آن خبری را گویند که جمیع رواه آن موثق غیرامامی باشند و این قسم را قوی نیز گویند، اما ضعیف آن روایتی باشد که رواه آن سلسله جامع هیچیک از شرایط و اقسام ثلاثۀ سابقه نباشند باین نحو که بعضی از طبقات مشتمل بفاسق و یا مجهول الحال و یا غیر اینها باشد چون هریک از اقسام اربعه را مراتب متعدده بود اعلی و ادنی مثلاً حدیث حسن گاهی در بلندی بمرتبۀ صحیح و گاهی در پستی بدرجۀ موثق میرسید لهذا مجلسیین فروعاتی از آن اصول اخذ نمودند و آنها را اقسام قرار داده بر آن اصول افزودند چون حسن کالصحیح و حسن کالموثق و موثق کالحسن و موثق کالضعیف و غیر اینها و نیز اخبار را باعتبارات دیگر تقسیمات بسیار است چون مسند و مرفوع و مفرد و غریب ومعنعن و مسلسل و معلق و مدرج مختلف و مقبول مصحف و مزید و مفرد و عالی و شاذ و باعتباری بتواتر و آحاد تقسیم و آحاد و غریب و مقبول و مردود و مشتبه و باعتبار دیگر موصوف و موضوع و مقطوع و مرسل و معلل و مدلس و مضطرب و مقلوب که شرح و تفصیل هر یک در کتب درایه و اصول مضبوط است و استقصای هر یک از آنها را کتاب دیگر بایست. گویند هشتاد ودو مجلد کتاب تألیف و تصنیف نموده که از جملۀ مصنفاتش کتاب بشری در فقه شش مجلد و کتاب ملاذ در فقه چهار مجلد و کتاب الکر و کتاب السهم الشریع فی تحلیل المداینه مع القرض و کتاب الفوائد و کتاب العده فی اصول الفقه و کتاب الثاقب السحر فی اصول الدین و کتاب الروح نقض بر ابن ابی الحدید و کتاب شواهدالقرآن در دو مجلد و کتاب بناء المقاله العلویه فی نقض رسالهالعثمانیه و کتاب المسائل در اصول دین و کتاب عین العبره و کتاب زهرهالریاض در مواعظ و کتاب الاختیار در ادعیۀ لیل و نهار و کتاب الازهار فی شرح لامیه مهیار دو مجلد. کتاب العمل الیوم و اللیله و کتاب حل الاشکال فی معرفه الرجال که در اجازۀ شیخ حسین بن عبدالصمد در خانه جدش ورام بن ابی فراس در بیست و سیم شهر ربیعالاّخر سنۀ 644 ه. ق. تمام نموده، گویندچون این کتاب مشتمل بر زواید بوده شیخ حسن بن زین الدین الشهید آن را از حشو و زوائد بپرداخت وتحریر طاوس موسوم ساخت
و در نامۀ دانشوران آمده است: احمد، سیدی عظیم الشأن و فقیهی رفیعالقدر بود و در استنباط احکام شرعیه و استخراج مسائل فقیه جدّی وافی و جهدی کافی داشت مبانی علوم عربیه و قوانین ادبیه را محکم کرد و فهم احکام تکلیفیه راکه بنیاد آنها بر آن مبانی است بجای بلند رسانید، شاعری فحل و نکته سنجی زبان آور بود که از هیچ باب راه بیان بر وی بسته نگشتی و در نظم سخن چنان ماهر بود که دقیقۀ مضامین بدیعه از خزانۀ خاطرش گسسته نماندی، بیانی بلیغ و منطقی فصیح داشت در تفسیر محکمات بصیر و در تأویل متشابهات بی نظیر بود خود از شاگردان شیخ نجیب الدین بن نما و سید فخاربن معد الموسوی است و در مؤلفات خویش در مواضع عدیده اسناد روایات خود رابایشان رسانیده و از ایشان مره بعد اخری روایت آورده است و علامۀ حلی قدس سره در اجازۀ کبیرۀ خود که اسماء مشایخ و اساتید است اجازات خود را ذکر می نماید، در آن اجازه آن سید جلیل و برادر بزرگوارش را نیک ستوده است. شیخ یوسف در کتاب رجال خود از شیخ حسن روایت کرده که من در محضر احمد بن طاوس کتاب بشری و ملاذ و سایر کتب که از مصنفات آن بزرگوار بود بر وی قرائت کردم مراتب تحصیل و تکمیل من بدید و احاطت و اطلاعم بپسندید مرا در نقل و روایت مرویات و مصنفات خود اجازت داد بالجمله در تنقیح اخبار و توضیح احادیث بحری زاخر و در فن رجال صرافی ماهر بود. علامۀ حلی و شیخ حسن بن داود مانند دو دیدۀ ابن طاوس با وی بودند از متون کتب شریفه و بطون مطالب عالیه چندان توشه گرفتند که خزانۀ خاطر شریف از جواهر معارف مالامال کردند و در مدرس آن سید جلیل چندان افاضات دیدند و افادات بردند که در فهم تکالیف و درک فتاوی برتبۀ کمال رسیدند. میر معاصر در کتاب روضات آورده است: اول کسی که اخبار را بچهار قسم منقسم ساخت احمد بن موسی بن طاوس بود پس علامۀ حلی وی را متابعت ورزید و دیگران از علمای اعلام نیز همان طریق را مسلوک داشتند، گویند او را کتابی است که عین العبره فی غبن العتره نام نهاده وآن را محض اثبات حقیقت اهل البیت و ابطال مذهب مخالفین برشتۀ تألیف آورده است و چون بنای آن کتاب بر ذکر آیاتی است که در مدح اهل البیت و قدح معاندین ایشان نازل شده است از خوف مخالفین در دیباچۀ آن کتاب نام خود را تصریح نکرده و بعبدالله بن اسماعیل که خود کنایت از وی خواهد بود منسوب داشته است زیرا که در زمان وی بازار اهل سنت و جماعت رواج داشت و متاع تشیع کاسد بود لاجرم از خود بعبدالله و از پدر باسمعیل تعبیر کرده است، صاحب روضات آورده است که: نسخه ای از آن کتاب بخط شهید ثانی در کتاب خانه من موجود است و هم شهید ثانی در ظهر آن کتاب نوشته که لفظ عبدالله بن اسماعیل کنایتیست از جمال الدین احمد بن موسی بدلیل آنکه در ظهر نسخه ای ازین تصنیف شریف دیدم که شیخ شهید علیه الرحمه باین معنی تصریح فرموده بدین صورت: هذا الکتاب من تصانیف السید السعید العلامه جمال الدین ابی الفضائل احمد بن موسی بن جعفر بن محمد بن احمد بن محمد بن احمد بن محمد الطاوس الحسینی طاب ثراه و انتسابه الی عبدالله بن اسماعیل لأن کل العالم عبادالله و لأنه من ولد اسماعیل الذبیح، حاصل معنی آنکه این کتاب از مصنفات احمد بن طاوس است ولی بعبدالله منسوب داشته زیرا که هر کسی بندۀ خداست، و باسمعیل منتسب ساخته از آنکه نسب طیب و طاهر او بخاتم النبیین منتهی میشود و آن حضرت فخر دودمان حضرت اسماعیل بوده است. در حدود سنۀ 673 ه. ق. رخت به آخرت بربست، در حلۀ بهیه مدفون شد، مرقد شریفش خاصه و عامه را مزار است و ازبرای انجاح مطالب خود نذورات بدان مضجع پاک میبرند و از فرط تعظیم و تکریم با مرقد او قسم دروغ یاد نمیکنند. عوام او را به سید عبدالله موسوم دانند چون در تقسیم اخبار سخن رفت و توضیح آن مبنی بر ذکر مقدمه ای است بطریق ایجازو اختصار بعضی از مصطلحات اهل رجال را بیان کنیم پس گوئیم معنی خبر و حدیث در لغت یکی است و در اصطلاح علمای درایه و رجال خبر و حدیث از کلمات صادره و اقوال واردۀ از پیغمبر و ائمۀ معصومین علیهم سلام الله و کلمات مرویه از صحابه و تابعین رضوان الله علیهم اجمعین را گویند ولی بعضی در میان خبر و حدیث فرق نهاده اند چنانچه شهید ثانی در کتاب بدایه فی علم الدرایه فرموده و دیگران در کتب خویش آورده اند کلمات مأثور و روایات مرویه از معصومین حدیث است و آنچه از غیر ایشان رسیده خبر گویند و از این جهت است کسانی را که اشتغال بسنن نبوی دارند محدث نامند و اشخاصی که غیر ایشان باشند اخباری خوانند اما حدیث و خبر بحسب اختلاف و اعتماد روات در نزد متقدمین از علما و محدثین بدو قسم انحصار داشت صحیح و غیرصحیح چه هرگاه حدیثی معتضد بامارات و علامات وثوق و اعتماد بودی آن را صحیح میگفتند والا غیرصحیح میدانستند و پیوسته این طریقه معمول ٌعلیه علما بود تا آنکه بواسطۀ تقلب اوان و بعد زمان از درک حضور امام و فقد علامات صدق و رفع امارات وثوق اختلافی در احکام شرعیه و شکوکی در مسائل تکلیفیه پیدا شد که مجیز را از مجاز و عالم را از جاهل تمیز نبود و امتیاز ایشان از یکدیگر صعب شد پس جمال الدین احمد بن طاوس رایت همت برافراشت و بنیاد آن اختلاف را از میان برداشت، اخبار را بچهار گونه منقسم ساخت: اول صحیح دویم حسن سیم موثق چهارم ضعیف. اما صحیح آن حدیثی باشد که سلسلۀ سند آن بالصراحه و یا بالفحوی بمعصوم رسد و جمیع رواه آن سلسله در هر یک از طبقات موثق و عادل امامی باشند، اما حسن آن روایتی باشد که رشتۀ سندش بمعصوم برسد و جمیع آنها در هر طبقه امامی و ممدوح باشند که مورث اعتماد باشند ولی تصریح بتوثیق و عدالت آنها نشده باشد، اما موثق آن خبری را گویند که جمیع رواه آن موثق غیرامامی باشند و این قسم را قوی نیز گویند، اما ضعیف آن روایتی باشد که رواه آن سلسله جامع هیچیک از شرایط و اقسام ثلاثۀ سابقه نباشند باین نحو که بعضی از طبقات مشتمل بفاسق و یا مجهول الحال و یا غیر اینها باشد چون هریک از اقسام اربعه را مراتب متعدده بود اعلی و ادنی مثلاً حدیث حسن گاهی در بلندی بمرتبۀ صحیح و گاهی در پستی بدرجۀ موثق میرسید لهذا مجلسیین فروعاتی از آن اصول اخذ نمودند و آنها را اقسام قرار داده بر آن اصول افزودند چون حسن کالصحیح و حسن کالموثق و موثق کالحسن و موثق کالضعیف و غیر اینها و نیز اخبار را باعتبارات دیگر تقسیمات بسیار است چون مسند و مرفوع و مفرد و غریب ومعنعن و مسلسل و معلق و مدرج مختلف و مقبول مصحف و مزید و مفرد و عالی و شاذ و باعتباری بتواتر و آحاد تقسیم و آحاد و غریب و مقبول و مردود و مشتبه و باعتبار دیگر موصوف و موضوع و مقطوع و مرسل و معلل و مدلس و مضطرب و مقلوب که شرح و تفصیل هر یک در کتب درایه و اصول مضبوط است و استقصای هر یک از آنها را کتاب دیگر بایست. گویند هشتاد ودو مجلد کتاب تألیف و تصنیف نموده که از جملۀ مصنفاتش کتاب بشری در فقه شش مجلد و کتاب ملاذ در فقه چهار مجلد و کتاب الکر و کتاب السهم الشریع فی تحلیل المداینه مع القرض و کتاب الفوائد و کتاب العده فی اصول الفقه و کتاب الثاقب السحر فی اصول الدین و کتاب الروح نقض بر ابن ابی الحدید و کتاب شواهدالقرآن در دو مجلد و کتاب بناء المقاله العلویه فی نقض رسالهالعثمانیه و کتاب المسائل در اصول دین و کتاب عین العبره و کتاب زهرهالریاض در مواعظ و کتاب الاختیار در ادعیۀ لیل و نهار و کتاب الازهار فی شرح لامیه مهیار دو مجلد. کتاب العمل الیوم و اللیله و کتاب حل الاشکال فی معرفه الرجال که در اجازۀ شیخ حسین بن عبدالصمد در خانه جدش ورام بن ابی فراس در بیست و سیم شهر ربیعالاّخر سنۀ 644 ه. ق. تمام نموده، گویندچون این کتاب مشتمل بر زواید بوده شیخ حسن بن زین الدین الشهید آن را از حشو و زوائد بپرداخت وتحریر طاوس موسوم ساخت
